جدول جو
جدول جو

معنی کله غرت - جستجوی لغت در جدول جو

کله غرت
آدم سرکش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله سر
تصویر کله سر
کلمه ای که از حروف اول پنج کلمۀ کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا که در نزد قدما از علوم سرّی بود، ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
(کَ لِ کَ لِ)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ سَ)
دهی از دهستان اسالم است که در بخش مرکزی شهرستان طوالش واقع است و 514 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ)
دهی از دهستان مزدقانچای است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است و 395 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان زهرا است که در بخش بویین شهرستان قزوین واقع است و 908 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خروسلو است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 109 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِخَ)
در تداول عامه، احمقی. ابلهی. (فرهنگ فارسی معین). صفت کله خر. و رجوع به کله خر شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ بُ)
دهی از دهستان رودبست است که در بخش بابلسر شهرستان بابل واقع است و 900 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لِ)
دهی از بخش سراسکند است که در شهرستان تبریز واقع است و 554 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ سَ)
دهی از دهستان زنجانرود است که در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع است و 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ خَ)
در تداول عامه، احمق. ابله. (فرهنگ فارسی معین). سخت نادان و مستبد به رأی خویش. احمق و جاهل و لجوج. سخت نادان و احمق ستیهنده. آنکه در عقاید غلط خود پا فشارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم جاهل و یک دنده و مستبد به رأی. کسی که نمی توان روی حرفش حرف زد. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله خری
تصویر کله خری
احمقی ابلهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله خر
تصویر کله خر
احمق ابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله خر
تصویر کله خر
((~. خَ))
احمق، ابله
فرهنگ فارسی معین
چوبی به شکل چوب چوگان که با آن آتش را در اجاق جا به جا کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
بر روی خط شیاه، عدم خروج خیش از شیار، لب جوب، در مقام توهین و تحقیر به فرد کچل گفته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
غاری نزدیک رستم قلعه ی شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
جوی آب، آب راهه، آب راهه ی بین منازل
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد، از مراتع نشتای منطقه ی عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
توکای بزرگ با سینه و بال های سفید و سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگل واقع در انتهای زمین شالیزاری که معنای پشت کاله را
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۳۰۵۰متر در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ای دریایی و به اندازه ی غاز، اردک مهاجر، تنجه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حوزه ی شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۳۰۸۲ متر نزدیک شاه علمدار کلاردشت، نام دهکده ای از کلارستاق نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی